پایگاه بچه های ۱۱۳

مرجعی برای بیوگرافی (زندگی نامه) در ایران

پایگاه بچه های ۱۱۳

مرجعی برای بیوگرافی (زندگی نامه) در ایران

بیوگرافی یا زندگی نامه بنیتو موسولینی

بنیتو موسولینی (1945 - 1883م) بنیانگذار حکومت فاشیستی در ایتالیا و دیکتاتور این کشور از سال 1922 تا 1943 میلادی بود. وی تمام قدرت رهبری را در دستان خود متمرکز کرده بود و ملقب به "ایل دوس" یا پیشوا شده بود.
موسولینی درصدد بود تا امپراتوری ایتالیا را ایجاد کند. به همین دلیل در جنگ جهانی دوم جزو کشورهای محور شد و با هیتلر هم پیمان گردید. شکست ایتالیا در جنگ جهانی دوم به رویای امپراتوری موسولینی پایان بخشید و منجر به سقوط وی شد.
موسولینی در 29 جولای 1883 در “روماینا” ایتالیا به دنیا آمد. پدرش الکساندر، آهنگر و مادرش، رزا، معلم مدرسه بود.وی نیز در سال 1901 معلم مدرسه ابتدایی شد و در سال 1902 به سوییس مهاجرت کرد، اما در آنجا نتوانست شغلی پیدا کند و به دلیل ولگردی دستگیر شد. وی پس از مدتی از سوییس اخراج شد و به ایتالیا بازگشت تا خدمت سربازی‌اش را انجام دهد. وی در سال 1908 جزو‌ کارمندان یک روزنامه در اتریش شد، اما پس از مدتی از این کشور نیز اخراج شد.
موسولینی پس از مدتی در شهر فورلی ایتالیا یک روزنامه سوسیالیستی به نام “مبارزه طبقاتی” منتشر کرد. اشتیاق و علاقه‌ی شدید و اولیه وی به کارل مارکس با گرایشش به فلسفه‌ی فریدریش نیچه، دکترین انقلابی آوگوست‌بلانکی و سندیکالیسم جورج سورل زایل شد. در سال 1910 موسولینی دبیر حزب سوسیالیست محلی در شهر فورلی شد. وقتی جنگ جهانی اول در سال 1914 شروع شد، وی همانند دیگر سوسیالیست‌ها معتقد بود که ایتالیا نباید وارد جنگ شود. برای وی در آن زمان، فقط جنگ طبقاتی قابل قبول بود، اما پس از چند ماه نظرش نسبت به جنگ تغییر کرد و حزب سوسیالیست و کرسی سردبیری روزنامه‌اش را ترک کرد. در نوامبر 1914 یک روزنامه با محتوای طرفدار جنگ به نام ”ایل پوپولو دو ایتالیا“ منتشر کرد و گروه طرفدار جنگ فاشیست را پایه‌گذاری کـرد.
در مارس 1919 موسولینی ایدئولوژی فاشیسم را به یک جنبش سیاسی سازمان یافته تبدیل کرد. وی پس از شکست‌اش در انتخابات 1919، نهایتا در سال 1921 به عنوان یک عضو جناح راست وارد پارلمان ایتالیا شد.
سازمان فاشیستی وی دسته‌های مسلحی تشکیل داد تا همکاران سوسیالیست سابق‌اش را تـرور کنند. حکومت هم ندرتا در اعمال این سازمان دخالت می‌کـرد. وقتی که حکومت‌های لیبرال جیووانی گیوالیتی، ایوانو بونومی و لوئیجی فاکتا، دچار هرج و مرج و بی‌سازمانی شدند، موسولینی از سوی پادشاه ایتالیا در اکتبر 1922 برای تشکیل دولت دعوت شد.
در ابتدا وی توسط لیبرال‌های پارلمان مورد حمایت قرار گرفت که از این حمایت برای تغییر قوانین انتخاباتی استفاده کرد. موسولینی نهایتا با استفاده از قوانین وضع شده در سال‌های 26-1925 توانست قدرت دیکتاتوری خود را بنیان گذارد و بر همین اساس بود که به زودی ایتالیا دارای یک دولت پلیسی شد. وی بودجه‌ی زیادی صرف تبلیغات به نفع حزب فاشیست و قدرت دیکتاتوری خود کرد. مطبوعات، رادیو، آموزش و پرورش و فیلم‌ها همگی فاشیسم را به عنوان “دکترین قرن بیستم که جایگزین لیبرالیسم و دموکراسی خواهد شد”، معرفی می‌کردنـد. تحت دیکتاتـوری وی سیستم پارلمانـی عملا منسوخ شده بود و قوانین مجددا تدوین شـدنـد. مشی اقتصادی وی انتقال صنایع از مالکیت دولتی به مالکیت خصوصی را خواستار بود، اما در دهه‌ی 1930 کنترل مجدد دولت بر صنایع آغاز شد.
وی هزینه‌های زیادی صرف ایجاد اشتغال عمومی در ایتالیا کرد. در سیاست خارجی نیز موسولینی به زودی از یک موضع صلح‌طلبانه‌ی ضد امپریالیستی به ناسیونالیسم تجاوزگرایانه تغییر موضع داد.
در سال 1935، در کنفرانس استرزا، موسولینی در ایجاد یک جبهه‌ی ضد هیتلری در راستای دفاع از استقلال اتریش نقش موثری داشت، اما زمانی که جامعه‌ی ملل حمله‌ی ایتالیا در سال 36 - 1935 به اتیوپی را محکوم کرد، وی مجبور شد به جبهه‌ی آلمان هیتلری بپیوندد.
موسولینی نهایتا بزرگترین اشتباه خود را با تصمیم برای ورود به جنگ جهانی دوم در 10 ژوئن 1940 با حمایت از آلمان نازی مرتکب شد. وی تا آن زمان سعی می‌کرد، ایتالیا را بی طرف حفظ کند، اما در این تاریخ احساس کرد که با ورود به جنگ به پیروزی نایل خواهد شد. همزمان با شکست ایتالیا در تمامی جبهه‌های جنگ و تصرف سیسی[FONT='Arial Unicode MS','sans-serif']��[/font] توسط انگلستان و آمریکا در 1943، بسیاری از همکاران حزبی وی در جلسه شورای عالی فاشیست در 25 جولای 1943 علیه او موضع گرفتند و به همین دلیل پادشاه ایتالیا چاره‌ای جز این نداشت که موسولینی را بر کنار و دستور دستگیری وی را صادر کند. وی چند ماه بعد به وسیله‌ی آلمانی‌ها از زندان آزاد شد و به شمال ایتالیا گریخت، اما نهایتا به دست نیروهای پارتیزانی ایتالیا در آوریل 1945 دستگیر و اعدام شد.
مکتب فاشیستی‌ای که وی بنیانگذار آن بود، معتقد به نخبه‌گرایی، ضدیت با کمونیسم و نظامی‌گری بود. موسولینی طرفدار سرسخت جامعه‌شناسان نخبه‌گرایی چون “ویلفردو پاره‌تو” و “موسکا” بود.
فاشیسم غالبا بر رد فردگرایی و مفاهیم دموکراتیک حکومت محدود مبتنی است. مالکیت خصوصی زمین و سرمایه در ایدئولوژی فاشیستی محترم است و مخالفان از طریق ترورهای نیروی پلیس مخفی از بین می‌روند. البته گرچه فاشیسم دارای تئوری نظری منسجم و متشکلی همانند مارکسیسم نبود، اما از قدرت زیادی در عرصه‌ی عمل برای برهم زدن نظام موجود برخوردار بود.
امروز نیز در درون مکتب لیبرال دموکراسی غرب، نئوفاشیسم و نئونازیسم تهدیدی علیه جهان و نظم موجود در جهان سرمایه‌داری می‌باشند و در خارج از دنیای لیبرال دموکراسی، نیز تمدن‌های دیگری در حال قدرت گرفتن هستند که همه روزه فلسفه‌ کلی این مکتب را با چالشهای حیاتـی مـواجـه می‌کنند. امروز تهدیداتی که از جانب مدعیان لیبرال - دمکراسی غرب متوجه جهان گردیده است؛ تا آن اندازه فراگیر شده که دیگر به راستی نمی‌توان این تهدیدات را صرفا از سوی نئو فاشیسم و نئو نازیسم تلقی کرد، کم نیستند کسانی که اساسا خود لیبرال - دمکراسی را منشا تهدیدات و مکتبی امپریالیستی تلقی کرده و دیگر تفاوتی بین لیبرال - دمکراسی غرب و ولیده‌های به نام نئوفاشیسم و نئـونازیسم قائل نیستند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد