زاک افرون Zac Efron
زاکاری دیوید الکساندر افرون با نام مستعار زاک افرون/ زِفران در 18 اکتبر 1987 در سن لوئیس اوبیسپوی کالیفرنیا متولد شده و در آرویو گراندو رشد کرد. زندگی هنری زاک از یازده سالگی و زمانی که والدین وی متوجه توانایی خوانندگی وی شدند، آغاز شد. وی پس از فراگیری آکادمیک آموزش آواز شروع به برگزاری برنامههای اجرای زنده موسیقی کرده و با نمایش استعدادهای خویش توانست در چند فیلم نه چندان مشهور به عنوان خواننده حاضر شده و از همین طریق به بازی در سریالهای تلویزیونی نظیر «بازی آتشین»، «ای.آر» و «پشتیبان» دعوت شود! افرون پس از حضور به عنوان بازیگر مهمان در چند اپیزود از «سرزمین تابستانی» و بازی خوبش در قالب کاراکتر کامرون بِل مورد توجه کارگردانان قرار گرفته و خیلی زود فعالیتهای بازیگریاش با رشد چشمگیری مواجه شد. «جهان عریض و بزرگ کارل لامک» و «بازی سهگانه» از دیگر کارهای بازیگری افرون هستند. وی اخیرا در فیلم سینمایی «امتداد معجزه» و در برابر هنرمندانی نظیر ماری لوئیس پارکر و آیدان کوئین ایفای نقش کرده بود... افرون در ماه ژوئن سال 2006 از دبیرستان فارغالتحصیل شد. ورزشهای مورد علاقه وی به ترتیب عبارتند از گلف، اسکی و کوهنوردی! وی پس از بازی در «سرزمین تابستانی» که لوکیشنهای اصلی آن در ساحل دریا بودند، موجسواری را نیز در شمار ورزشهای مورد علاقه خویش قرار داد. او در اوقات فراغت خود پیانو مینوازد و به تازگی نیز آموزش گیتار را در برنامه روزانه خود قرار داده است. وی به همراه پدر و مادرش و همچنین برادرش دیلون در عمارت خانوادگیشان زندگی میکند و همواره در گفتگوهایش بر این موضوع تاکید کرده که زندگی خانوادگی را بر زندگی مجردی ترجیح میدهد. زاک افرون سال 2008 را با دو فیلم «من و اورسون ولز» و «موزیکال دبیرستانی 3: سال آخر» پشت سر گذاشت که دومی که قسمت سوم از یک سهگانه بود، کم و بیش با استقبال مخاطبان نوجوان و جوان روبه رو شد. در سال جدید هم دو پروژه از افرون به پخش رسیدهاند. یکی یک سریال تلویزیونی با نام «جوجه رابرت» که زاک در دو قسمت این سریال با عناوین «دوست داشتن» و «به مادر بگو» در قالب کاراکتری با نام بیلی جوئل نقشآفرینی کرده است. دیگری هم فیلمی کمدی با نام «دوباره هفده» که باز هم به مانند کارهای سابق افرون، یک کمدی مفرح و تینایجری بوده و اتفاقا تاکنون فروش نسبتا خوبی هم داشته است. افرون هم اکنون در حال برنامهریزی برای بازی در فیلمی با نام «جانی کوئست» است که احتمالا سال آینده میلادی به پرده سینماها راه خواهد یافت. آنچه در پی میآید گفتگویی با زاک افرون است که عمده سوالات آن پیرامون بازی وی در کمدی «دوباره هفده» است.
• باز هم یک کمدی سرخوشانه دیگر! تا چه زمانی قصد دارید به بازی در این طور فیلمها ادامه دهید؟
- نمیدانم چه جوابی به پرسش شما بدهم. یادم میآید سال گذشته و پس از اکران قسمت سوم «موزیکال دبیرستانی» هم اکثر خبرنگاران همین سوال را از من میپرسیدند و من در جواب آنها گفتم به زودی از این فضا خارج خواهم شد. به شما هم همین طور پاسخ میدهم، به شخصه دوست دارم نقشهای متفاوتتر را هم تجربه کنم اما چه کنم که اغلب کارگردانان فقط و فقط نقش جوانهای تر و تمیز را به من میدهند. باور کنید من هم میتوانم یک کاراکتر متفاوت ایفا کنم، کافی است کارگردانی پیدا شده و به من اعتماد کند!
• بخشی از تواناییهای بازیگریات از بازی در «دوباره هفده» و به خصوص در بازگشت به گذشته و ارائه شخصیتی دو وجهی از کاراکتر مایک مشخص است. به نظر میرسد در همین جا هم با وجود حضور مضامین تکراری تلاش کردهای جلوهای تازه از بازیگریات را بروز دهی!
- فکر میکنم این فیلم تا حد متوسطی از گرههای داستانی برخوردار بود و شاید همین گرهها بودند که موجب شدند من هم بتوانم کمی از تواناییهای بازیگریام استفاده کنم. مایکی که دوباره به هفده سالگی باز میگردد از نظر ذهنی دیگر آن نوجوان هفده ساله نیست بلکه نحوه تفکرش به مانند مردی سی و هفت ساله است و بدین لحاظ من به عنوان بازیگر این نقش وظیفه داشتم دوگانگی پدید آمده بین ذهنیت مجرب و سن کم وی را با حرکات بدن و نحوه بیان دیالوگهایم به بهترین صورت به تصویر بکشم. البته در این میان گوشهچشمی به بازیهای جیمز دین داشتم و سعی کردم آن غرور ذاتی که در کاراکترهای وی دیده میشد را در قالب مایک نهادینه کنم.
• ... حالا چرا جیمز دین!؟
- هر کسی در بازیگری الگویی دارد. الگوی من هم از بین بازیگران جدید جانی دپ و از میان بازیگران قدیمیتر هم جیمز دین است. جیمز به علت مرگ زودهنگامش چنان که باید نتوانست انعطاف فراوان بازیگری خود را به نمایش بگذارد اما در همان معدود فیلمهایی که بازی کرد، تکیه بر یک بازی احساسی را از وی شاهد بودیم. فکر میکنم جیمز بیشتر از آن که با عقلش بازی کند با قلبش نقشآفرینی می کرد و از این حیث من هم خیلی به او شبیه هستم!
• ... با این حساب شما تنها در کارهایی ایفای نقش میکنید که با احساسات درونیتان همخوانی داشته باشد!؟
- همینطور است. بازیگری هنوز برای من به شغل تبدیل نشده است و از همین رو است که هنوز هم تا به داستان فیلمی علاقه نداشته باشم، در آن فیلم ایفای نقش نخواهم کرد. گمان میکنم اینکه انسان تنها به خاطر کسب درآمد در پروژهای ظاهر شود، بیشتر به کار کسی شبیه است که صبح تا شب کتابهایی را بخواند که هیچ علاقهای به آنها ندارد، در حالی که حتی از موضوعات کتابها هم چیزی نمیداند!
زاک افرون Zac Efron
• با توجه به این نکته میبایستی انتظار داشته باشیم شما در تمامی فیلمهایتان با دل و جان ایفای نقش کرده باشید!
- تمام تلاشم را کردهام که به این هدف برسم. من معمولا برای انتخاب نقشهایم گستردگی مضمونی زیادی ندارم اما با این وجود همواره سعی کردهام متفاوتترین کارها را برای بازی انتخاب کنم.
• با این حساب باید جور دیگری به «دوباره هفده» نگریست؟!
- در ابتدای گفتگو هم بر این مساله تاکید کردم که این فیلم و به خصوص کاراکتر من در این فیلم، ویژگیهای خاصی دارد که ایفای نقش در آن را خاص میکند. یعنی واقعا نمیشد با همان دیدی که در «موزیکال دبیرستانی» داشتم، نقش مایک را ایفا کنم چون در آن صورت بدون شک نقشم، نقشی یکوجهی و خستهکننده از کار در میآمد. باز هم میگویم میتوان با انجام تمرینات فشرده، توانایی بازیگری را در مدتی کوتاه بالا برد ولی مساله اینجاست که تا مقابل دوربین قرار نگیری نخواهی توانست حتی بخشی از تواناییهای بالقوهای را که به واسطه تمرین به دست آوردهای ، ارائه دهی.
• ... اینجاست که نقش یک پیشنهاد خوب مشخص میشود!
- بله. بسیاری از بزرگان بازیگری از این موضوع سخن گفتهاند که بازیگری هنری است برای تغییر عادات انسانی. من هم با این موضوع موافقم اما در صورتی که فیلمسازان هم به این موضوع عمیقا ایمان آورده و تنها به فکر تیپسازی از یک بازیگر نباشند!
• البته تهیهکنندگان و کارگردانان هم بیشتر به فکر سرمایه خود هستند و از این رو است که کمتر ریسک کرده و همواره سعی میکنند از الگوهای امتحان پس داده استفاده کنند.
- من فکر میکنم هر تهیهکنندهای میبایستی همواره بخشی از کارهای خود مثلا سی درصد یک پروژه را به آزمودن روشهای تجربه نشده و یا کمتر تجربه شده اختصاص دهد، در غیر این صورت هیچگاه شاهد خلق جاودانههای سینمایی نخواهیم بود.
• اتفاقا درست در همین نقطه است که تفاوت میان یک کارگردان باقریحه و یک کارگردان روتین مشخص میشود!
- دقیقا! کارگردانی درکار خود پیشرفت خواهد داشت که شرایط اعتماد تهیهکننده به خود را فراهم کرده و سپس با استفاده از این اعتماد، نقطه نظرات نوی خود را به کار وارد میکند وگرنه اینکه کسی بخواهد مطابق برنامهای که تهیهکننده به وی میدهد، فیلم بسازد که نامش کارگردانی نیست!
• از این منظر بور استیرز را چطور دیدید؟
- او یک ویژگی خوب دارد، آن هم اینکه پیش از انجام کار محدودیتهای حاکم بر پروژه را توضیح داده و از بازیگر میخواهد نقطهنظری که در جهت رفع محدودیتها به ذهنش میرسد را ارائه کند. این موضوع به دو نتیجه میانجامد؛ اول آن که اعتماد میان بازیگر و کارگردان را افزایش میدهد و دوم آن که موجب ارائه راهحلهایی برای افزایش بازدهی کار میگردد. بور استیرز با تکیه بر همین روش توانست اعتماد مرا جلب کند و در مسیر تحقق کاراکترم به بهترین شکل به من یاری برساند.
• چقدر از مشکلات مطرح شده در زندگی مایک میانسال، مشکل روز مردم است؟
- متاسفانه باید بگویم وضعیتی که بر زندگی مایک میانسال حاکم است در مورد زندگی روزمره بسیاری از همسالان وی صادق است، مایک سی و هفت ساله، هم در زندگی خانوادگیاش کم آورده و هم در زندگی کاریاش و همین مساله است که سببساز برگشت وی به عقب میشود. البته داستان فیلم بیشتر فانتزی است وگرنه من فکر میکنم مایک میتوانست در همان شرایط موجود هم سروسامانی به زندگیاش بدهد و حتما لازم نبود که برای رفع مشکلش بر زمان غلبه کند!
• یک سوال خیالی؛ آیا شخصا علاقه داشتید که به جای مایک بوده و توانایی آن را داشتید که به گذشته بازگردید؟
- بله. اگر این مساله امکانپذیر بود، خیلی دوست داشتم به عقب برگردم و یک بار دیگر دوران کودکیام را تجربه کنم. واقعا تفکر به این مساله هم انسان را هیجانزده میکند، فکرش را کنید قادر باشید به ده سال قبل بازگشته و با اطلاعات امروزتان روابط خود را توسعه دهید.
• ... در صورت تحقق چنین امری، زندگی امروزتان دستخوش چه تغییراتی خواهد شد؟
- من در حال حاضر وضعیت خوبی دارم و ایدهآلتر از این برایم امکانپذیر نیست. همین حالا هم خیلیها هستند که حسرت موقعیت کنونی مرا میخورند!
• پس چرا این بازگشت به عقب خیالی این قدر برایتان هیجانانگیز است؟
- تنها و تنها به دلیل بُعد تفریحیاش و شاید به خاطر اینکه تاکنون کسی موفق به انجام این کار نشده است!
این موضوعات و مطالب نیاز به بیش از ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰نظر و دارد.کارت درسته
با تشکر از شما دوست عزیز امیدوارم همه مثل شما قدر شناس باشند